مرگ رنگ

... و بخوان خط خطی های مرا

مرگ رنگ

... و بخوان خط خطی های مرا

بعد ها

مرگ من روزی فرا خواهد رسید

در بهاری روشن از امواج نور

در زمستانی غبار الود و دود

یا خزانی خالی از فریاد و شور

 

مرگ من روزی فرا خواهد رسید

روزی از این تلخ و شیرین روزها

روز پوچی همچو روزان دگر

سایه ای ز امروزها دیروز ها!

 

دیدگانم همچو دالان های تار

گونه هایم همچو مرمرهای سرد

ناگهان خوابی مرا خواهد ربود

من تهی خواهم شد از فریاد درد

 

می خزند ارام روی دفترم

دست هایم فارغ از افسون شعر

یاد می ارم که در دستان من

روزگاری شعله می زد خون شعر

 

خاک می خواند مرا هر دم به خویش

می رسند از ره که در خاکم نهند

اه شاید عاشقانم نیمه شب

گل به روی گور غمناکم نهند

 

بعد من ناگه به یکسو می رود

پرده های تیره ی دنیای من

چشم های ناشناسی می خزند

روی دفترها و کاغذ های من

 

فروغ فرخزاد

نظرات 1 + ارسال نظر
!..ReZa EddeA شنبه 30 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 10:35 ق.ظ http://www.sh-bax.mihanblog.com

سلام:
عارفه جان وبلاگ زیبائی داری.
امیدوارم همیشه موفق باشی .

نمی دونم این اسمی که گذاشتم . بشناسی یا نه...
به هر هال آرزوی موفقیت و سلامتی دارم واست..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد