مرگ من روزی فرا خواهد رسید
در بهاری روشن از امواج نور
در زمستانی غبار الود و دود
یا خزانی خالی از فریاد و شور
مرگ من روزی فرا خواهد رسید
روزی از این تلخ و شیرین روزها
روز پوچی همچو روزان دگر
سایه ای ز امروزها دیروز ها!
دیدگانم همچو دالان های تار
گونه هایم همچو مرمرهای سرد
ناگهان خوابی مرا خواهد ربود
من تهی خواهم شد از فریاد درد
می خزند ارام روی دفترم
دست هایم فارغ از افسون شعر
یاد می ارم که در دستان من
روزگاری شعله می زد خون شعر
خاک می خواند مرا هر دم به خویش
می رسند از ره که در خاکم نهند
اه شاید عاشقانم نیمه شب
گل به روی گور غمناکم نهند
بعد من ناگه به یکسو می رود
پرده های تیره ی دنیای من
چشم های ناشناسی می خزند
روی دفترها و کاغذ های من
فروغ فرخزاد
چگونه می توان زمان را مدیریت کرد؟
رموز استفاده ی بهتراز وقت در زندگی و کاربرای همه
1-کیفیت زندگی شما بستگی دارد به کیفیت مدیریت شما دراستفاده ی بهتراز وقت.
2-وقت با ارزش ترین منبع مالی و تمام موجودی شما برای خرید چیزهایی است که در زندگی خواهان ان هستید
3-وقت از بین رفتنی است . نمی توان ان را پس انداز کرد.فقط می توان ان را به روش های مختلف خرج کرد.
4-استفاده از وقت ضروری است هر کاری نیاز به صرف مقداری وقت دارد.
5-مدیریت زمان مهارتی است که می توان ان را با انضباط و تمرین فرا گرفت.
6-مدیریت زمان شما را قادرمی سازد که جریان وقایع را تحت کنترل بگیرید.
7-اکثر مردم سرگرم فعالیت های هستند که بیشترارامش بخشند تا هدفمند.
8-ازکمبود وقت گله نکنید.شما تمام وقتی را که وجود دارد دراختیار دارید.یعنی بیست وچهارساعت درشبانه روز.
9-چشم اندازدراز مدت خود را شرح و بسط دهید.می خواهید ظرف پنج سال اینده به کجا برسید؟
10-ارزش هرچیزی را می توان با مقداروقتی که حاضرید صرف ان کنید اندازه گیری کنید.
11-بدترین نوع هدردادن وقت این است که کارهایی را که اصلا" نیازی به انجام دادنشان نیست به بهترین نحو ممکن انجام دهیم.
12-انجام کاری که واقعا"ازانجام ان لذت می برید رمزعملکرد عالی است.
13-همیشه از خودتان بپرسید :"با ارزش ترین استفاده ای که درحال حاضر می توانم از وقتم بکنم چیست؟"
14-اگرمطمئن بودید شکست نمی خورید جرات می کردید کدام ارزوی بزرگ خود را عملی کنید؟
15-برای مدیریت زمان خود باید خوشبختی را هدف اصلی زندگی خود قرار دهید.
بریان تریسی
کودک از مادرش پرسید:"چرا گریه می کنی؟"
مادر پاسخ داد:"چون مادرم"
کودک گفت:" نمی فهمم "
مادراو را در اغوش کشید و گفت:"هرگز نخواهی فهمید......"
کودک از پدرش پرسید که چرا مادر بی هیچ دلیلی گریه می کند و تنها جوابی که پدر داشت این بود که همه ی مادر ها همین طوری هستند.
کودک تصمیم گرفت این موضوع را از خدا بپرسد:"خدایا!چرا مادرها به این راحتی گریه می کنند؟"
خداوند پاسخ داد: " پسرم! من باید مادران را موجوداتی خاص خلق می کردم. من شانه های آنها را طوری خلق کردم که توان تحمل بار سنگین زندگی را داشته باشند و در عین حال آرام و مهربان باشند. من به مادران نیروئی دادم که طاقت به دنیا آوردن کودکانشان را داشته باشند. من به آنها نیروئی دادم که توان ادامه دادن راه را، حتی هنگامیکه نزدیکانشان رهایشان کرده اند، داشته باشند. توان مراقبت از خانواده در هنگام بیماری، بی هیچ شکایتی.
من به انها عشق ورزیدن به فرزندانشان را اموختم حتی هنگامی که این فرزندان با انها بسیار بد رفتار کرده اند.و البته اشک را نیز به انها دادم برای زمانی که به ان نیاز دارند."
الهی!دانایی ده که از راه نیفتیم و بینایی ده که درچاه نیفتیم.
الهی!افریدی رایگان و روزی دادی رایگان بیامرز رایگان که تو خدایی نه بازرگان.
الهی!بنیاد توحید ما خراب مکن و باغ امید ما بی اب مکن.
الهی!می بینی ومی دانی و براوردن می توانی.
الهی!بود و نابود من تو را یکسان ازغم مرا به شادی رسان.
خواجه عبد الله انصاری